دنیای شعر و هنر پارسی
تا شقایق هست زندگی باید کرد...

آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقا" به خدا عشق می ورزید .
روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید :
« تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند
دوست داشته باشی ! »
آهنگر سر به زیر آورد و گفت :
« وقتی که می خواهم وسیله ای آهنی بسازم
یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آن را روی سندان می گذارم
و می کوبم تا به شکل دلخواهم درآید .
اگر به صورت دلخواهم درآمد می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود
اگر نه آن را کنار می گذارم .
همین موضوع باعث شده است که
همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا !
مرا درکوره های رنج قرار ده اما کنار نگذار ! »



این صفحه را به اشتراک بگذارید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در تاريخ جمعه 27 آبان 1390برچسب:, توسط محمد |