دنیای شعر و هنر پارسی
تا شقایق هست زندگی باید کرد...

جایگاه موسیقی آریایی در

ادبیات فارسی دری هند

 

تلخیص از نوشته:

پروفسور سید امیر حسن عابدی

 

        

یکی اززمینه های که افغانستان - هند - آسیای میانه و مرکزی  را بهم پیوست میدهد موسیقی   جواهر لعل نهرو می گوید: موسیقی ارتباط دیگری میان هند, افغانستان- ترکستان و سایر کشورهای آسیای میانه و مرکزی است. (1)

 

سموسیقی یک هنر طبیعی است که ا ز آغاز خلقت بشر  در کشورهای گوناگون مطبوع و مورد توجه بوده است. در سر زمینهای فرهنگی این هنر نسبت به مزایای دیگر انسانی بیشتر جلو رفته و موسیقی دانان بزرگ در گوشه و کنار دنیا بوجود آمده اند. اما چون این هنر بیشتر شفاهی است, آثار بعضی بطورارث بما رسیده ویا نامهای آنها بصورت اساطیری باقی مانده است. درصورتیکه بیشترشان در دخمه فراموشی مانده اند.

 

باربد یکی از بزرگترین نغمه پردازان, مطربان, خوانندگان و نوازندگان جهان است که فقط اسم وی زنده و جاوید مانده, ولی آثاری وی از بین رفته است. اما اگر سعی و تحقیق شود در موسیقی سنتی ما ممکن است در سر زمین آسیا بنامهای دیگری باقی مانده باشد.

 

مؤلفین برهان قاطع,   فرهنگ جهانگیری, موید الفضلا, فرهنگ انندراج, و آصف اللغات, اسم باربد را آورده اند, البته در تلفظ این نام اختلاف نموده اند. مؤلف مدارالافاضل" پاربد"(2) تلفظ نموده واز سلمان این شعررا  نقل کرده است:

                                                                  

ازپی خسرو گل بلبل شیرین گفتار

نغمه پاربد و صورت نکیسا آورد

 

قافیه کالبد آورده است:

 

گرت شیرین بخوانی باربد هست

وگر جان نیست باری کالبد هست

 

بعلاوه بیشترنویسندگان وی را از جهرم شیراز نوشته اند, اما طبق نوشته یک مستشرق (3) بعضی اورا از مردمان مرو می شمارند. بهر صورت در زبان های فارسی دری و اردو باربد تلفظ میشود.

 

در ادبیات فارسی اسم باربد بطور یک سمبول درآمده است و این نام را شعرا و نویسندگان هند بارها در ادبیات و نثر های خود گنجانیده اند. فیضی دکنی(4) ملک الشعرای دربار اکبری, در مثنوی نلد من می سراید:

 

امروز باین نوای چون شهد

من باربدم تو خسرو عهد (5)

 

باید دانست در هند دو نوع موسیقی وجود دارد. یکی موسیقی جنوب که موسیقی کرناتک نامیده میشود و بیشتر تحت نفوذ دراویدیها بوجود آمده است. اما نوع مهم و دامنه دار ووسیع و پهناوراست که هندوستانی موسیقی یا موسیقی شمال نامیده شده و تحت تأثیر کشورهای همسایه بالخصوص افغانستان و آسیای مرکزی بوده است. مردم آریایی چه در هند و چه در ایران و افغانستان و کشورهای دیگر از یک نژاد هستند. برعلاوه سرود های ویدایی و گاتاها از یک اصل و منبع ظهورنموده اند. علی اصغر حکمت می نویسد:"مکتب شمال از موسیقی ایران بسیار متأثر بوده وساز و آواز ایرانی از یمن نفس اساتید فن که از طریق مغرب بهندوستان سفر کرده اند رواج یافته است.  آلات موسیقی ایران نیز بهمین قیاس در شمال انتشار یافته. موسیقی هند بر روی ملایمت آهنگ ساخته شده  و ازین حیث با موسیقی ایران شبیه میباشد. موسیقی مشرق "هند و افغانستان و ترک و عرب" کاملاٌ  بر اساس آهنگ فردی اند.

"وینا"  معروف به ساراسوتی  که آنرابه عود ترجمه کرده اند  با آلات قدیمه آریایی مانند "چنگ" و "تار" شباهت دارد. سرود نیز اصلیت آریایی دارد.

 

تأثیر و نفوذ موسیقی هند در آریانای  قبل از اسلام ونیز در عصر اسلامی خیلی زیاد است. چنانچه بعد از تأسیس سلطنتهای اسلامی هند, استادان هنرموسیقی  پیوسته از افغانستان و آسیای مرکزی رهسپار در بار شاهان هندوستان شده و آلات موسیقی خود را همراه می آورده اند. چون آن جماعت در هندوستان متوجه به نغمات و الحان ملی هندی شدند و انواع راگها وسرودهای مذهبی هنود را استماع کردند, اندکی بعد, از ترکیب آوازها وسرودهای خود با نواها و الحان هندی نغمات وسرودهای جدید بظهور آوردند.

 

عامل دیگریکه  درانتشار موسیقی خراسان اسلامی در هندوستان تأثیر فراوان داشته است, همانا مجالس وجد و حال و محافل رقص وسماع صوفیه بوده است. این جماعت را به تقلید از افغانستان هنوز "قوال" میگویند.

بسیاری از ادوات جدید  موسیقی که در قرون اسلامی در هند متداول گردید مانند رباب, سرود, تار, طنبور, طبله, دلربا, همه با همان نامهای  فارسی دری معمول گردیده اند. همه نشان دهده آنست  که اجداد این ادوات از افغانستان قدیم و آسیای مرکزی بدیار هند آورده شده اند. (6)

 

موسیقی هندی براگ و راگنی و راگ پتر تقسیم میشود, که آنهارا در زبانهای اروپایی نمی شود ترجمه کرد. اما مؤلف مجمع العلوم مینویسد: "حکمای عجم دوازده مقام اختراع کرده اند. مقام بموجب اصطلاح اهل هنود بمنزله راگ است. دوازده مقام. بیست و چهار شعبه دارد وشعبه بحسب اصطلاح اهل هنود بمنزله راگنی است.  هر شعبه چند نغمه دارد. هریکی از دوازده مقام چهل و هشت فرزند دارد که بدین حساب فرزندان دوازده مقام چهل و هشت گوشه می شوند. این فرزندان را باصطلاح اهل خراسان گوشه گویند. راگ ادیا, شناخت راگ و راگنی و راگ پتر (پسر) یعنی مقام و شعبه و گوشه را گویند.

 

بسیاری از شعرا و نویسندگان بزرگ علاوه بر شعر و ادبیات منثور و منظوم در علم موسیقی هم دسترسی کامل داشته و از مطر بان و خنیاگران و نوازندگان و  موسیقی دانان توصیف و تمجید نموده اند. مسعود سعد سلمان یکی از بزرگترین شعرای فارسی گوی هند محسوب میشود. وی در دیوان خود مستقلاً  نی نوازان, خوانندگان, چنگ نوازان, بربط نوازان, قوالان, خوش آوازان, طبالان و غیره را ذکر و توصیف نموده است:

 

صفت محمد نایی

لحن نای محمد نایی

ارغنونی بود بتنهایی

چون بسر نای او در افتد دم

عاد گردد دلی که دارد غم

نغمه ای او چو جان بیفزاید

گرنثارش کنند جان شاید

راحت آن ساعت ست که او از خشم

مهر بازی کند بکلک درچشم

امر و نهی از امارتش خیزد

زر و در از از عبارتش ریزد

مطربان را بجمله گرد آرد

پرده از پیش صفحه بردارد...(7)

 

********

طبل از وصل تو چنان نالد

که من اندر فراق روح کسل

ای صنم چنگ زنان چنگ ساز

فخر همه چنگ زنان جهان

نگارینا نرستی زآب و درآب

سبک رفتاری و نیکو شناهی (7)ُ

 

همینطور طوطی هند حضرت امیر خسرو دهلوی (8) بزرگترین شاعر هند شمرده میشود. ُوی تنها در شعر دسترس کامل نداشته, بلکه در علم وفن موسیقی هم کمال داشته است. بعلاوه اورا موجد ستار هم می نامند. او در موسیقی راگهای هندی را با مقامات خراسانی مخلوط کرده راگهای تازه ایجاد کرده است. علامه شبلی مینویسد: "ذوق سر شارامیر خسرو باین فن (موسیقی) ظریف متوجه شد و در اندک زمانی آنرا به پایه اکمال رسانید که از ششصد سال باینطرف هم کسی درهند همپایه او پیدا نشده است. امیر خسرو علاوه برهندی درآهنگ و آوازهای فارسی هم مهارت داشته, لذا این دو موسیقی را بهم ترکیب داده علم تازه ای پدید آورده است. او خود آهنگ های زیادی اختراع کرده است. در کتاب راگ درپن مذکوراست که امیر خسرو در اختراع بعضی آهنگها بهترین شاهکار موسیقی دانی خود را بخرچ دادهاست" (9)

 

از اختراعات حضرت امیر خسرو محٌیر, سازگیری, یمم, عشاق, موافق, غنم, فرغنه, سرپرده, باخرز, فرودست و صنم میباشنُد.

 

گذشته ازین حضرت امیر خسرو در مثنویهای خود بارها نغمه و سرود و خنیاگیری و مطربی را ذکر نموده است. مثلاً در مثنوی "نه سپهر" می سراید:

 

لعبتان هندویی هم جابجای

گشته هم پا کوب و هم نغمه سرای

هریکی راگاه قتل معنوی

خنجری هندی زبان هندویی

این سرودی گفت کاهو گربدشتُ

بشنود نارد بصحرابازگشت

او الاون را چنان بنواخته

کاب حیوان را بردرانداخته

این گرفته تال رویین رابدست

زان دو روی او همه یک رویه مست

اوکشیده تار پولادین بساز

کاهنین دلها فتاده در گدازُ

این به نغمه زهره کیوان نسب

آن به زیبایی مه زهره طرب (10)

 

بعلاوه در مثنوی "قران السعدین" چنگ, رباب, نای, دف, و پرده را این طور توصیف میکند:

 

صفت چنگ که بی موست تن یکساقش

موی ساق دگرش تا بزمین آویزان

چنگ  سر افگنده سر افراخته

موی بمویش بهنر ساخته

یک شبه ماهی زسر انگیخته

سی شب و سی روز در آمیخته

نیم کمانی و زهش هست چهار

زخمه پیکانش بجان کرده کار

کشتی کاغذ برو بحرش گذر

کاغذ او ناشده از رود تر

شیخ عباپوش ببزم شراب

پیر دلی ساخته بهر شباب

گرچه چو معشوق کشندش ببر

هم دهد از ناله عشاق اثر

بسکه نماندش برگ از ناله خون

رگ بزنی خونش نیاید برون

زاده بسی زخمه که در جان نهی

لیک شکم تابه تهیگه تهی

پرده ز ابریشم و از موطناب

گاه بریشم گرو گه موی تاب

صد فن باریک چو مو بافته

زان همه مو چند رسن تافته... (ُ11)ُ

***********

گرفته چون پیاله تال در دست

نه از می کز سرود خویشتن مست(11)ُ

 

طوطی نامه نخشبی (12) از یک کتاب سانسکریت بنام" شوک ستپتی" ُ به فارسی و پس از آن بزبان انگلیسی ترجمه گردیده است. (13) مطابق ترجمه نامبرده دربامداد, طلوع خورشید, صبحانه, ناهار, نصف النهار, نیمروز, فاصله بین نمازهای ظهر و عصر, غروب, شام تاریکی, مغرب, نیم شب, و سپیده دم راگهای رهوی , حسینی, رست, بوسالیک, نهاوندی, عشاق, حجاز, عرق, مخالف, باخرز, زیر بزرگ و زیر خورد سروده میشود. ازین دوازده راگ, راگنی ها بر می آیند که آنهارا براشیم میگویند.

 

اولین کتاب فارسی در زمینه موسیقی هند "غنیة المنیه" میباشد که در عهد فیروزشاه تغلق (14) در سال 776هجری مطابق به 1374م بدستور ملک شمس الدین ابراهیم حسن ابو راجه استاندار گجرات (15) تألیف و در سال 1978م بسعی و اهتمام شهاب سرمدیُ چاپ و انتشار یافته است. (16) کتاب دوم که بعداً در زمان پادشاهان لودی (17) تألیف گردیده و خیلی پر ارزش میباشد "لهجات سکندرشاهی" است. عمر یحی کابلی بدستور سلطان سکندر لودی (18) این کتاب را تألیف وبنام وی معنون کرد. نسخه منحصر به فرد و کامل این کتاب در کتابخانه دانشگاه لکنهو مضبوط است. (19)

 

ُعلاوه بر سلطنت دهلی مراکز دیگر هم از نظر سیاست و فرهنگ پرارزش بوده اند. سلاطین شرقی که مرکز آنها شیراز هند یعنی جونپور بود, عاشق موسیقی بوده اند. بالخصوص سلطان ابراهیم شرقی  وسلطان حسین شرقی این هنر را خیلی جلو بردند. همینطور در جنوب هند سلاطین عادلشاهی  که مرکز آنها بیجاپور بود موسیقی را بکمال رسانیدند. ابراهیم عادلشاه ثانی  در زبان هندی "کتاب نورس"  را نوشته بود که شامل دو راگ غیر هندی حجاز و نوروز هم میباشد. ظهوری ترشیزی بر این کتاب مقدمه ای در فارسی نوشته بود که در دانشگاههای هندی  تدریس میشود. مقدمه نامبرده که بارها انتشار یافته این طور شروع میشود: ُ"سرود سرایان عشرت کده قال, که بنورس سرابستان حال, کار کام وزبان ساخته, شهد ثنای ضانعی عذب البیان اند که چاشنی نغمه های شکرین در رگ وپی می دوانیده, و خوش نفسان چمن نشاط, که به بسط بساط انبساط پرداخته, به زلال حمد خالقی رطب اللسان اند, که گل ترانه های تر از شاخسار صوت و صدا دمانیده. محمل شوق حجاز یانش بصدای تال هندیان رنگله بند, و زخم جگر عراقیانش به نمک طنبور ترکان در شکر خند. جلاجل اوراق درختان بهوای او ترانه ریز و بلبلان منقار بلیان بنوای او نغمه خیز" (20)ُ

 

اما دوره سلطنت مغلان گورگانی عهد طلایی هند بوده است. در دوره این سلسله هنر های زیبا مثل معماری ونقاشی و موسیقی باوج خود رسیده بود و بعضی ار پادشاهان این سلسله بالخصوص اکبر اعظم در تاریخ دنیا بی مثل میباشد.ُ بعلاوه نورتنان ویُ هریک بنوبه خود بی نظیر هستند. تان سین  مطرب و مغنی در بار اکبر بود که طبق گفته ابوالفضل  در ظرف یک هزار سال مثل وی بوجود نیامده است. ما وی را باربد هندی می نامیم. ابوالفضل در "آیین اکبری" یک باب برای موسیقی هند یا سنگیت مخصوص ذکر کرده در باره تال سین و خنیاگران دیگر می نویسد:

"ُگاه پردگیان شبستان دل را بفراز زبان جلوه دهد وزمانی با کمال تقدس بمیانجی دست و تار چهره بر افروزد. از دریچه گوش در شده بدیرین بنگاه باز گردد و هزاران ارمغان از خود بخود آرد. نیوشندگان را فراخوردیدغم وشادی بر افزاید وارستگی وپابستگی را یاوری کند- گیتی خداوند را بدو توجه فراوان و پژوهندگان این شنگرف جادورا درست دار. نادره کاران هندی و آریایی و تورانی و کشمیری از مرد و زن عشرت افزای بزم همایون. و این جادو نفسان سحر پرداز را هفت لخت ساخت و هریک را بروز هفته نامزد گردانید. باشارت والاباده را از راه گوش بر دهند و مستی و هوشیاری بر افزایند. علاوه بر تان سن وی سی وسه بین نواز, کرنا نواز, نغمه سرا, نوازنده, خواننده, گوینده و طنبور نواز را اسم برده است, که در میان آنها میرسید علی مشهدی, تاش بیگ قبچاقی, سلطان حافظ مشهدی, سلطان هاشم مشهدی و پیرزاده نبیره میر دوام خراسانی میباشنُد.

ُ

پس از جلال الدین اکبر, پسر و نبیره وی این هنر را رونق بخشیدند. یکی از شعرای نا شناخته سعدالله مشهدی متخلص بساعی بود که نسخه خطی منحصر بفرد کلیات وی در سال 1071 هجری (1661م) مرتب شده بود.   فعلاً یک نسحه منحصر بفردآن در موزه ملی دهلی مضبوط است. بعلاوه یک نسخه ناقص آن در کتابخانه ایشیاتیک سوسایتی کلکته محفوظ موجود میباشد. ساعی از درباریان شهزاده  شاه شجاع  پسر شاه جهان بود. او علاوه بر فارسی در زبان هندی نیز شاعری قوی دست بوده است. در مثنوی ساقی نامه شاعر یازده تصنیف خودرا ذکر نموده که بعضی از آنها در زمینه موسیقی میباشد:

 

نوشتم در اول دو "خورشید و ماه"

که هریک منور شد از نام شاه

سوم "هفت گوهر" نهادم اساس

که با "هفت پیکر" بود هم قیاس

چهارم یکی نسخه نام جو

که دیوان ساعی بود نام او

بودپنجمین نامه خوش کلام

که دارد بدان "راحت خواب" نام

بکس گو بهندی سخن رس بود

ششم نامه من "سرس" بود

دگر هفتمین نامه" سورج" من است

بهر جا که بینی بدان از من است

دگر هشتمین نامه دولت است

بجو تک بدان نام "جوتک ست" است

نهم چون نمودم بهندی سرود

بدان کرده ام نام "دوله نبود"

دگر گشتم از نام او نام جو

دهم "فیض نامه" بود نام او

ده و یک همین "نامه ساقیان"

که از خواندنش عیش یابد روان

 

در مثنوی "پری پیکر" هم شاعر تصنیفات خودرا به ترتیب ذکر نموده است وبعضی از تصنیفات وی مربوط به هنر موسیقی میباشد.

 

ز نظم و نثر و زهندی فسانه

زموسیقی بسی قول و ترانه

در اول نظم کردم سی فسانه

شده موزون کتاب عاشقانه

در آوردم حکایت های نایاب

نهادم نام اورا "راحت خواب"

پس آنگه هم بوزن هفت پیکر

نمودم نظم نامش "هفت گوهر"

ازان پس گوهری ار کلک سفتم

برای بزم " ساقی نامه" گفتم

پس از وی یافتم  از فیض خامه

نوشتم نظم نامش "فیض نامه"

نمودم جمع اول از قصاید

پس از وی هم غزل کو دل گشاید

ازان پس قطعه او دیگر رباعی

نهادم نام او "دیوان ساعی"

نمودم جمع مکتوبات نامی

نهادم نام او "منشأ نامی"

دگر درعشق نثر انجام کردم

بدان خورشید ماهش نام کردم

پس از وی نسخه هندی سرودست

بهندی نام او "دوله نبود" است

ز موسیقی سخن انجام کردم

بهندی هم "سرس رس" نام کردم

بهندی پوتهی ای ترتیب دادم

بهندی نام "سورج" من نهادم (20)

 

اما اورنگ زیب عالمگیر موسیقی را قدغن و از دربارخارج کرده بود. ولی امرای وی این فن را حفظ کردند و ازآن سرپرستی نمودند. بعلاوه آثار بی شمار پر ارزش موسیقی در این عهد بوجود آمد. تان سین در زبان هندی کتابی بنام "بدپرکاش" نوشته بود که امروز وجود ندارد. اما حکیم محمدارزانی آنرا بنام "تشریح الموسیقی" ترجمه کرده است که فقط دو نسخه خطی آن محفوظ است.

 

همینطور مان کتوهل که بدستور راجه مان سینگ, حاکم گوالیار توسط استادان برجسته به زبان هندی تألیف گردیده بود, امروز معد وم است. اماترجمه فارسی آن بنام "راگ درپن" بوسیله فقیرالله مشهور به سیف خان یکی از امرای اورنگ زیب انتشار یافته است. خوشبختانه همرای ترجمه نامبرده "صوت الناقوس" تألیف محمد عثمان قیس که قبلاً در مطبع نولکشور چاپ شده بود نیز دوباره طبع گردیده است. گذشته ازین  در همین عهد توسط یکی از امرای اورنگ زیب کتاب "پاریجاتکا"  نیز از سانسکریت بفارسی ترجمه گردیده است.

 

دو کتاب مهم دیگر که در عهد اورنگ زیب تألیف گردیده بود عبارت از "تحفتة الهند" و "مرأة الخیال" میباشند. تحفتة الهند تألیف میرزا جان یا میرزا خان شامل هفت باب است وباب پنجم آن باب موسیقی میباشد. جلد اول  این کتاب بسعی و اهتمام مرحوم دکتر نورالحسن انصاری انتشار یافته است. "مرأة الخیال" تألیف امیر شیر علی خان لودی اصلاً تذکره شعراست. علاوه بر ذکر شعر و شعرا علوم وفنون گوناگون مثل تاریخ, عروض, صنایع وبدیع, علم نفس, عرفان و تصوف, تعبیر خواب, جغرافیا, طب, عجایب دنیا, اخلاق و موسیقی نیز درآن بررسی گردیده است.  این کتاب در سال 1102 هجری (1690-91م) تألیف و در سال 1324 هجری 1906 م چاپ گردیده است.

 

پس از اورنگ زیب سلطنت مغلان گورگانی رو به انحطاط رفت. اما در قرنهای هجدهم و نوزدهم م در زمینه های گوناگون فرهنگی بالخصوص در زمینه موسیقی آثار بی شمار پر ارزش به زبان فارسی دری بوجود آمد. علاوه برپادشاهان این سلسله نوابان و راجگان هند از فن موسیقی سر پرستی نموده آنرا زنده و جاوید نگهداشتند. از میان کتابها و رساله های بی شمار که دراین موضوع تصنیف و تألیف گردیده یک تعداد آن عبارت از: اصول نغمات آصفی, نادرات شاهی, مرات آفتاب  نما, خلاصة العیش عالمشاهی, مفتاح السرود, معرفة النعم, شمس الاصوات, ذکر مغنیان هندوستان بهشت نشان, رساله در علم موسیقی, تألیف درویش علی چنگی خانی (خوانی), نغمات الاسرار تألیف میرزا احمد بن میرزا محمد, رساله موسیقی, منتفع الطالبین وراگ راگنی میباشد.

 

 کتاب موسیقی که تا امروز نا شناخته مانده است محتوی نغمه داؤد و البوم موزیک میباشد. نسخه مصور نغمه داؤد که در قرن هجدهم نوشته و بخط نستعلیق استنساخ گردیده بود در موزه ملی هند نو محفوظ است. این نسخه دارای چند میناتور است که در صفحه مقابل آن در فارسی دری تشریح گردیده است. مثلاً در مقابل یک میناتور این ابیات داده شده است:

 

یک حور مثال اندر آن دشت

بردوش گرفته بین می گشت

چون بود زهجر یار غمگین

میداد بخود ز سیر تسکین

چون نغمه اش آهوان شنیدند

مستانه به پیش او دویدند

 

البوم خطاطی شامل رساله ای درباره موسیقی است که درآن ابیات راگها و راگنی های گوناگون در زبان هندی داده شده و در فارسی دری ترجمه گردیده است. مثلاً راگنی رام کلی, راگنی کیدارا, راگ توری, راگ بیروی, راگ مالسری, راگنی  بنگالی, راگنی مارو, راگ گوری, راگ ملار, راگنی سد کلیان .

متأسفانه این  نسخه که در سال 1830 م استنساخ گردیده ناقص الاول است.  ولی آنچه موجود است دارای بیست ویک میناتوروشصت ویک ورق میباشد.

 

بزرگترین شاعر دوزبانه فارسی دری و اردو میرزا اسدالله خان غالب دهلوی (19) میباشد. غالب یک مثنوی بنام "مغنی نامه" سروده است که این طور شروع میشود:

 

مغنی دگر زخمه برتار زن

گل از نغمه تر بدستار زن

بپردازش آن گل افشان نوای

نگویم غم از دل, دل از من ربای

دل از خویش بردار و بر ساز نه

هم از خویش گوشی بر آوازنه

ز گنجینه ساز بر دار بند

درین پرده نقشی بهنجار بند

برامش بزاورهم آواز شو

بآهنگ دانش نوا ساز شو

که دانم ز دستان سرایی چنین

دل آویز باشد نوایی چنین

زکام و زبان هرسه جان را درود

زجان جاودانی روان را درود

گهر جوی را مژده کز تیره خاک

درخشد همی گوهر تابناک (19)

 

آخرین شاعر بزرگ دو زبانه فارسی دری و اردو علامه اقبال میباشد. اقبال در "بندگی نامه" تحت عنوان "دربیان فنون لطیفه غلامان" در باره موسیقی می نویسد:

 

مرگها اندر فنون بندگی

من چه گویم از فسون بندگی

نغمه او خالی از نار حیات

همچو سیل افتد بدیوار حیات

چون دل او تیره سیمای غلام

پست چون طبعش نواهای غلام

از دل افسرده او سوز رفت

ذوق فردا لذت امروز رفت

از نی او آشکارا راز او

مرگ یک شهر است اندر ساز او

ناتوان و زار می سازد ترا

از جهان بیزار می سازد ترا...

********

الحدز این نغمه موت است وبس

نیستی در کسوت صوت است وبس

تشنه کامی این حرم بی زمزم است

در بم و زیرش هلاک آدم است

سوز دل از دل برد غم می دهد

زهر اندر ساغر جم میدهد

بندگی از سر جان نا آگهیست

زان غم دیگر سرود او تهیست

من نمی گویم که آهنگش خطاست

بیوه زن را اینچنین شیون رواست

نغمه باید تند رو مانند سیل

تا برد از دل غمان را خیل خیل

نغمه می باید جنون پرورده ای

آتشی در خون دل حل کرده ای...

می شناسی در سرود است آن مقام

"کاندرو بی حرف می روید کلام"
مطرب ما جلوه معنی ندید

دل به صورت بست و از معنی ندید (20)



این صفحه را به اشتراک بگذارید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, توسط محمد |